چگونه می توان خونسردی خود را تحت استرس حفظ کرد

بهداشت روانی در مورد روش هایی برای مراقبت از خود در محل کار و به طور کلی در زندگی است تا زندگی راضی و رضایت بخشی داشته باشید و از فرسودگی شغلی جلوگیری کنید.

در سال‌های اخیر بیشتر و بیشتر در مورد آن صحبت می‌شود، اما من معمولاً به این برخورد می‌کنم که مردم از بهداشت روانی بیشتر به عنوان یک فعالیت انفجاری یا یک راه حل استفاده می‌کنند. آنها آن را به عنوان بخشی عادی از عملکرد نمی دانند.

چگونه می توان خونسردی خود را تحت استرس حفظ کرد و بین کار و زندگی شخصی تعادل برقرار کرد

با اجازه موکلم، داستان او را با شما به اشتراک می‌گذارم:  پترا یک سال پیش ترفیع گرفت، چندین نفر را مدیریت می‌کند و در کارش به خوبی کار می‌کند. او دو فرزند دارد و از همسرش نسبتا راضی است. جای پیشرفت وجود دارد، اما او همچنان راضی است. 

او گاهی با دوستانش برای شراب بیرون می رود و سعی می کند مرتب ورزش کند. اکنون او دوره سخت تری را در پیش دارد – مسئولیت پروژه جدیدی به او سپرده شده است که زمان زیادی را می طلبد.

نسبت به آن احساس خوبی ندارد، زیرا نمی تواند موقعیت را به درستی درک کند و نمی تواند به مافوق خود بگوید که پروژه را دوست ندارد و در آن گم شده است. او نمی خواهد شکست بخورد و نمی داند به چه کسی مراجعه کند.

او ناگهان زمان بیشتری را صرف کار می کند، حتی عصرها در خانه.

در طول روز، ناگهان وقت ندارد با همکارانش به ناهار برود، به سختی وقت دارد بچه ها را از مدرسه بردارد. 

او وقت کافی برای کارها و فعالیت های با بچه ها ندارد و وقتی آشپزی نمی کند در حال خرید یا نظافت است اما کاری از دستش بر نمی آید. خانه به هم ریخته است،

همه چیز در لحظه آخر انجام می شود، بچه ها اغلب جوراب تمیز ندارند و شوهر از قبل شروع به شکایت از کار نکردن خانه کرده است. اما این خیلی به او کمک نمی کند. بچه در مدرسه بدتر شد. پترا زمانی برای دوستان ندارد.

حتی به یاد نمی آورد که چه زمانی برای ورزش رفت. او و همسرش به دلیل کار شب ها را با هم نمی گذرانند. او بیشتر به او ضربه می زند و درگیری رخ می دهد. پس از نیم سال، پترا خسته، ناامید است،

همه چیز زیر دستانش فرو می ریزد. او چیزی برای تکیه دادن ندارد و شروع به فرو ریختن می کند…

بهداشت روانی در عمل

می‌توانیم حدس بزنیم که داستان چگونه پیش می‌رود: آیا خیانت در رابطه ظاهر می‌شود؟ 

آیا کودکان شروع به انواع مشکلات خواهند کرد؟ آیا پترا با عوارض روانی و سلامتی قابل توجهی روبرو خواهد شد؟

در عوض، ترجیح می‌دهم به این سوال پاسخ دهم که پترا از کجا شروع به از هم پاشیدگی کرد و چه کاری باید انجام دهد تا زندگی‌اش به مسیر اصلی بازگردد. شاید خودتان را در برخی از مشکلات او بشناسید.

نقطه عطف پروژه جدیدی است که برای پترا زمان بر و رضایت بخش نیست.

 اما خود پروژه مقصر نیست. پترا احساس راحتی نمی کند، خودش را درک نمی کند، اما نمی تواند کار را رد کند. او می ترسد نشان دهد که نمی تواند از عهده چیزی برآید و نمی داند چگونه از او کمک بخواهد، بنابراین مافوق او هیچ ایده ای ندارد. 

و در خانه هم فرقی نمی کند، حتی در اینجا او سعی می کند همه چیز را خودش حل کند و صلاحیت را حداقل به طور موقت به دیگری منتقل نمی کند. او همچنین منابع خود را کاهش داد –

ناهار با همکاران، عصرانه بیرون رفتن با دوستان، وقت شراکتی با هم و ورزش. او خود را از تمام اوقات فراغت با عزیزان، سرگرمی های خود محروم کرد و خود را در این مشکل گم کرد.

داستان نمونه ای از یک مشکل آبشاری است

مطمئناً همه می توانند به راه حل های مختلفی فکر کنند. من توصیه می کنم:

  1. مشکل را تجزیه و تحلیل کنید:  به موقعیت منطقی نگاه کنید و مشکلات را به چندین حوزه تقسیم کنید – کار، فرزندان، شوهر، اوقات فراغت.
  2. مشکلات را تقسیم کنید:  به مشکلات خارجی (من یک پروژه را رد می کنم، سایر اعضای خانواده را در مراقبت از خانه مشارکت خواهم داد…) که قابل تغییر هستند، و به مشکلات داخلی (من “نه گفتن” را یاد خواهم گرفت، ارتباط برقرار خواهم کرد. بیشتر با دیگران در مورد نیازهایم، یاد خواهم گرفت که در مورد کمک به خودم بگویم) که با تغییرات درونی مرتبط است.
  3. بازگشت به منابعم:  به موقعیت ها و تجربیاتی که با آنها نیازهایم را برآورده می کنم، از آنها انرژی می گیرم، اشتیاق به زندگی و استراحت دارم.

پیشگیری = حوزه های زندگی شخصی و کاری که به خوبی پشتیبانی می شوند

یک استعاره عالی صندلی است که روی آن نشسته اید. اگر چهار پا یا بیشتر داشته باشد، ثابت است و از آن نمی افتید.

در مورد بهداشت روانی

هر پا نشان دهنده یک حوزه از زندگی است – مانند کار، خانواده، دوستان و سرگرمی ها. و همانطور که زندگی پیش می رود، اینجا و آنجا یک منطقه ضعیف می شود. سپس باید پایه های ثابت باقیمانده صندلی داشته باشید که بتوانند از شما حمایت کنند.

 به عنوان مثال، ممکن است مشکلات شریک زندگی به وجود بیاید، اما وقتی شغل رضایت‌بخشی دارید و دوستانی از شما حمایت می‌کنند، می‌توانید زمان‌های سخت را راحت‌تر پشت سر بگذارید. 

به همین دلیل خوب است که از زندگی کلی خود مراقبت کنید و اگر در زمینه ای از خود غافل نیستید، همیشه به خاطر داشته باشید.

این چارچوب کلی است، اما وقتی نوبت به شکستن نان می‌رسد، برخی افراد در موقعیت‌های استرس‌زا انعطاف‌پذیرتر هستند و برخی دیگر کمتر. به طور کلی، اگر در همه زمینه‌های زندگی زندگی معناداری داشته باشید، قوی‌تر، متعادل‌تر و انعطاف‌پذیرتر هستید.

اصول اولیه برای اینکه کار به دشمن تبدیل نشود:

اینجا و اکنون: روی مسائل کاری فقط در ساعات کاری تمرکز کنید. سعی کنید به کار در خانه و خانه در محل کار فکر نکنید. ممکن است پیچیده به نظر برسد، اما می توان آن را آموزش داد.

دفتر کار خانگی ایده آل:  اگر از خانه کار می کنید، یک گوشه کاری جدا از بقیه اعضای خانه ایجاد کنید و سعی کنید به یک برنامه زمانی پایبند باشید. اختلاط طولانی مدت کار و زمان و مکان شخصی منجر به احساس خستگی و سرخوردگی می شود.

تماس های کاری: احساس ناگزیر بودن بسیار خوب است، اما همیشه در نوبت بودن، حتی در زمان شخصی، می تواند منجر به احساس فرسودگی و تمایل به فرار از همه چیز شود. اکثریت قریب به اتفاق مشکلات کاری منتظر خواهند ماند.

تکنیک هایی برای مدیریت بهتر استرس نه تنها در محل کار

اجداد ما به گونه ای عمل می کردند که به دلیل مقدار زیادی آدرنالین آزاد شده، بدن آنها برای حمله یا پرواز در شرایط استرس زا حاد آماده می شد. برای ما در محل کار، این مکانیسم نسبتاً مضر است.

تکنیک های بهداشت روانی

احتمالاً شما هم مثل من نمی توانید تصور کنید که به دلیل استرس وسط یک جلسه فرار کنید. بنابراین این فرآیندهای طبیعی بیولوژیکی بدن و روان را بیش از دوران باستان تخریب می کنند. من چندین تکنیک برای شما دارم که به شما این امکان را می‌دهد

تا موقعیت‌های استرس‌زای حاد را در محل کار و در زندگی خصوصی‌تان بهتر مدیریت کنید بدون اینکه مجبور باشید پاهایتان را روی شانه‌هایتان بگیرید. و این یک مزیت تکاملی است!

1. لنگر انداختن

در استرس حاد احساس می کنید در حال غرق شدن هستید یا برعکس شناور هستید و زیر پایتان زمین محکمی ندارید. 

خوب است که بنشینید و دستان خود را روی زانوهای خود قرار دهید. به کسی کمک می کند که یکدیگر را به صورت صلیب در آغوش بگیرند، یعنی دست ها به صورت صلیب در پشت به هم برسند.

2. آرامش

اساس آرامش مناسب کار با نفس است. خیلی آهسته، آرام نفس بکش. بهتر است از طریق بینی نفس بکشید و از طریق دهان بازدم کنید. تصور اینکه از طریق نی تنفس می کنید نیز می تواند کمک کننده باشد. اگر آن را امتحان کنید،

متوجه خواهید شد که گاهی اوقات تنها تمرکز بر نفس برای یک لحظه باعث می شود احساس بهتری داشته باشید. تکنیک های پیچیده تر نیز با آرامش عضلانی کار می کنند. من توصیه می کنم از یک دوره آرامش دیدن کنید.

3. چارچوب مجدد توجه

در استرس حاد، حالت های وحشت رخ می دهد، افکار به چرخه در می آیند و شما مملو از احساسات می شوید. من توصیه می کنم مغز را به سمت دیگر، یعنی نیمکره چپ هدایت کنید. 

یکی از تکنیک ها مثلاً شمارش است که در آن جدول ضرب را تکرار می کنید یا عدد 7 را از عدد 100 کم می کنید. همچنین توصیه می شود توجه را روی محیط اطراف متمرکز کنید، مثلاً به دنبال اجسام آبی یا گرد بگردید. 

افکار شما آرام می شود، در کوتاه ترین زمان از شر استرس حاد خلاص خواهید شد و می توانید وضعیت را منطقی تر از لحظه قبل ببینید.

وقتی یک کارفرما به سلامت روان اهمیت می دهد

برای اکثر مردم، بهداشت روانی با نگرش و ادراک خودشان شروع می شود. اما در سال‌های اخیر می‌توان شاهد تلاش کارفرمایان برای رفاه روانی بهتر در محیط کار و تاکید بر تعادل بین کار و زندگی بود. هنگام انتخاب شغل جدید،

توصیه می‌کنم در طول مصاحبه بپرسید که موقعیت شرکت در این زمینه چیست، اگر آنها با شما همسو هستند.

لازم نیست راه دوری بروم و به عنوان مثال مثبت مستقیماً به تیچیبو اشاره می کنم. از جمله، کارمندان این فرصت را دارند که از روان درمانی به عنوان نوعی مزیت کاری استفاده کنند:

” ما درمان آنلاین را برای کارمندان خود معرفی کردیم، زیرا معتقدیم افراد برای پیشرفت باید ابتدا از نظر روانی خوب باشند. در غیر این صورت، عملکرد و توانایی آنها در یادگیری به میزان قابل توجهی کاهش می یابد .

لوکاش کرچیل، مدیر اجرایی پلتفرم هدپی، که در آن جلسات آنلاین هم برای کارکنان شرکت و هم برای عموم مردم برگزار می‌شود، همین نگرش را دارد: « در هدپی، ما معتقدیم که شرکت‌ها می‌توانند نقشی حیاتی در تسهیل دسترسی به حمایت روانی برای همه ایفا کنند.

که به آن نیاز دارد علاوه بر این که برای کارمندان یک مزیت عالی است، برای مشاغل نیز عالی است. اگر کارمندان ببینند که کارفرما به آنها اهمیت می دهد و از نظر روانی در رفاه هستند، بسیار راضی تر و همچنین کارآمدتر می شوند.